انواع وابستگی عاطفی

 
۱. وابستگی عاطفی به خانواده
وابستگی عاطفی به خانواده یکی از انواع دشوار وابستگی از نظر غلبه بر آن است.

این موضوع اغلب به ساختار خانواده مرتبط است که در آن، والدین از تنش و اضطراب زیادی رنج می‌برند و آن را به فرزندان نیز منتقل می‌کنند.

به‌ این‌ ترتیب بچه‌ ها با ترس بسیاری نسبت به دنیای اطراف تربیت می‌شوند. از دید آنها، هرچیز خارجی خطر محسوب می‌شود و خانواده پناهگاه است.

افرادی که درگیر این نوع وابستگی عاطفی‌ اند، درواقع حمایتی را که از خانواده دریافت می‌کنند، بیش از اندازه بزرگ جلوه می‌ دهند.

اعضای این خانواده‌ ها روابط عاطفی قوی و همبستگی زیادی دارند؛ اما رفتارهای دیوانه‌واری نیز نشان می‌دهند؛ مثل این ایده که خطر همیشه در کمین است و هرچه از آن دورتر باشیم، بهتر است.

در این نوع خانواده‌ ها، اعتماد به نفس اصلا تقویت نمی‌ شود. نتیجه آن، این باور است که فرد از رویارویی با چالش‌ های بزرگ ناتوان خواهد بود.

در این مواقع، خانواده مانند حبابی عمل می‌کند که علاوه بر اینکه پناهگاه است، زندان نیز محسوب می‌ شود.

این روشی اشتباه برای مقابله با استرس است و به نیاز رشد و استقلال فرزندان هم پاسخ درستی نمی‌ دهد.
 
۲. وابستگی عاطفی زوج‌ ها
وابستگی عاطفی زوجین جزو انواع شایع‌ و بسیار آسیب‌ رسان وابستگی عاطفی است. این وابستگی از باوری اشتباه ناشی می‌شود که فرض می‌کند زن و شوهر به زندگی‌ خود معنی می‌بخشند و از یکدیگر دربرابر تنهایی وحشتناک محافظت می‌کنند؛ چون زن و مرد خودشان را محور زندگی می‌دانند.

این نوع وابستگی در افرادی ایجاد می‌شود که بسیار احساس ناامنی می‌ کنند. آنها درباره توانایی خود شک دارند.

درواقع تصور می‌کنند خیلی بی‌پناه‌اند. آنها برای ادامه زندگی نیازمند حمایت‌اند و این حمایت را از شریک زندگی خود انتظار دارند.

درواقع فردِ مقابل در زندگی به سپری دفاعی دربرابر رنج و ترس تبدیل می‌شود؛ به همین دلیل است که وابستگی شدیدی ایجاد می‌ شود.

ممکن است در ابتدا این وابستگی عاطفی خوب به نظر برسد؛ اما دیر یا زود باعث رنجش‌ های بسیار خواهد شد.

فرد وابسته بسیار وحشت دارد که مبادا شریک زندگی‌اش را از دست بدهد و این احساس موجب می‌شود رفتارهای زیان‌ باری مرتکب شود؛ مانند حسادت بیش‌ از حد یا اطاعت بی‌ چون‌ و چرا. به‌ این‌ ترتیب وابستگی، به‌ جای تحکیم رابطه، آن را ویران می‌کند. 1


 
۳. وابستگی عاطفی به محیط اجتماعی
دلیل اصلی بروز وابستگی عاطفی به محیط اجتماعی نیاز بیش‌ از حد به تأیید شدن و شناخته‌ شدن در هر محیطی است.

اگر نشانه‌ های کافی از قدرشناسی حقیقی و مقبولیت وجود نداشته باشد، فرد به‌ شدت احساس ترس می‌ کند.

در این مواقع، فرد هر کاری که لازم بداند، انجام می‌دهد تا این خلأ روانی را پر کند؛ چون وقتی احساساتش جریحه‌ دار می‌ شود، گویی بدترین اتفاق ممکن رخ داده است.

فرد برای به‌ دست‌ آوردن تأیید جمع ممکن است به چاپلوسی روی آورد یا به‌کلی نامرئی شود.

در قدم اول، فرد وابسته احساس می‌کند مجبور است دیگران را حتی بیش از خودش راضی نگه دارد.

این افراد حاضرند هرچیزی را فدا کنند؛ اما با عدم تأیید یا مخالفت دیگران مواجه نشوند.

در قدم دوم، فرد حتی حاضر می‌شود از عقاید خودش صرف‌نظر کند تا تنش جمع را از بین ببرد. در هر دو مورد، موقعیت بسیار ویرانگر است.

در هر سه نمونه وابستگی عاطفی به خانواده، شریک زندگی و محیط اجتماعی، نداشتن اعتماد به‌ نفس بیشترین نقش را ایفا می‌کند.

نکته دیگر، ناآگاهی افراد از میزان توانایی‌ خود در انجام‌دادن امور است.

این فکر در ذهن این افراد شکل می‌گیرد که ارزش زیادی ندارند و به‌ تنهایی نمی‌توانند به زندگی ادامه دهند.

همه این عقاید اشتباه به ترس و نگرانی تبدیل می‌شوند. بهترین راه غلبه بر تمام ترس هایی که در زندگی تجربه می‌کنید، رویارویی با آنها است.

شاید فقط لازم باشد اولین قدم را بردارید. خطر کنید و از منطقه امن خود خارج شوید.

اعتماد‌به‌نفس یک‌شبه ساخته نمی‌شود؛ اما یک نکته، حتمی است: اگر سعی کنید اعتماد به‌ نفستان را به‌ دور از وابستگی‌ ها بسازید، بسیار پایدارتر خواهد بود.
 

راه های غلبه بر انواع وابستگی عاطفی

وابستگی عاطفی و عشق به یکدیگر شبیه اند. اینکه روی افرادی که برایتان اهمیت دارند سرمایه گذاری عاطفی کنید، امری معمول است؛ اما اگر به مرحله ای برسید که احساس کنید بدون یک شریک رمانتیک، یک عضو خانواده یا یک دوست نمی توانید خوش حال باشید، درواقع از عشق عبور کرده و به وابستگی عاطفی وارد شده اید.

وابستگی عاطفی هم برای شما و هم برای روابطتان سخت خواهد بود؛ اما نگران نباشید! راه های فراوانی برای غلبه بر این احساس وجود دارد که در ادامه شرح خواهیم داد.
 

روش اول: الگوهای وابستگی عاطفی را بشکنید

 
1. ترس هایتان را شناسایی کنید
اغلب مواقع ریشه نیازمندی و وابستگی در ترس است. تصور کنید اگر فردی که به او وابسته اید ترکتان کند، چه احساسی به شما دست خواهد داد از خودتان بپرسید دراین صورت چه چیزهایی شما را می ترساند؛ مثلا اگر به فردی که در حال آشنایی برای ازدواج هستید وابسته شده اید، ممکن است ترس دوست داشته نشدن را تجربه کنید.
 
2. به تنهایی وقت بگذرانید
زمانی پیدا کنید و مطمئن باشید کسی مزاحمتان نخواهد شد و مدتی تنها بنشینید. توجه کنید که در این تنهایی، ذهنتان به کجا می رود و چه تمایلاتی دارد.

ممکن است به عادت ها و الگوهایی برسید که قبلا اصلا از آنها باخبر نبوده اید. وقتی این تمرین را انجام می دهید، حواس خودتان را با بررسی تلفن همراه یا مرتب کردن اتاق پرت نکنید. تمام تمرکز خود را روی خودآزمایی بگذارید، حتی اگر سخت به نظر برسد.
 
3. حس هویت خود را تقویت کنید
به این فکر کنید که وقتی مجبور نیستید دیگران را راضی نگه دارید، درواقع چه کسی هستید ارزش های اساسی خود، چیزهایی که می خواهید به آنها دست یابید و خصوصیات اخلاقی تان را شناسایی کنید. سعی کنید به یک خود درونی برسید که برای تأیید به دیگران نیازی ندارد.

اگر بینش دقیقی از هویت خود ندارید، بهتر است از منطقه امن خود خارج شوید و چیزهای جدید را تجربه کنید.

بررسی کنید چه فعالیت ها، افراد و ایده هایی با روحیه تان هماهنگ اند.
 
4. از کنترل کردن دیگران خودداری کنید
وقتی بیش از اندازه به فردی وابستگی عاطفی داشته باشید، درنهایت سعی خواهید کرد او را کنترل کنید و اگر موفق نشوید، احساس بدبختی خواهید کرد.

قبول کنید که اطرافیانتان هم حق دارند افکار، احساسات و انتخاب های خودشان را داشته باشند و نباید حتما شما را دخالت دهند.

سعی کنید انرژی تان را برای کنترل کردن افکار و انتخاب های خودتان صرف کنید.

برای مثال، هنگامی که دوستتان می خواهد با دیگران وقت بگذراند و شما احساس حسادت می کنید، نباید این احساس بد را به آنها منتقل کنید؛ بلکه باید نفسی عمیق بکشید و به خودتان یادآوری کنید که افراد حق دارند دوستان زیادی داشته باشند و به این فکر کنید که در اوقات فراغت خود چه کارهای دیگری می توانید انجام دهید.
 
5. برای شکستن الگوها کمک بگیرید
اگر احساس می کنید در چرخه ای از وابستگی عاطفی گیر کرده اید و نمی توانید به تنهایی از آن خارج شوید، از کمک گرفتن نترسید.

با دوستی صمیمی یا مشاوری صحبت کنید. 2


 

روش دوم: به سلامت عاطفی برسید

 
1. مسئولیت احساساتتان را بپذیرید
بپذیرید که کنارآمدن با احساساتتان وظیفه شخص شماست و نه هیچ کس دیگر.

درک کنید که وقتی به شدت درگیر احساساتتان هستید، این احساسات هویت شما را تعریف نمی کنند یا رفتارتان را کنترل نمی کنند؛ مثلا نباید از دیگران توقع داشته باشید وقتی روز سختی داشته اید یا حال خوبی ندارید، کارهایشان را به خاطر شما متوقف کنند؛ بلکه باید راهی بیابید تا بدون کمک دیگران با احساسات منفی خود مقابله کنید. همچنین اگر می توانید، قبل از مراجعه به یک دوست سعی کنید خودتان به حال خوب برسید.
 
2. تلاش کنید با نیازهای خودتان روبه رو شوید
وقتی احساس بدی دارید، به راه های سالمی فکر کنید که ممکن است حالتان را خوب کند.

به پیاده روی بروید یا شروع به نوشتن در دفترچه ای کنید. مراقب باشید یک وابستگی را جایگزین دیگری نکنید؛ مثلا اگر اضطراب دارید، نباید برای بهبود آن به مصرف الکل روی بیاورید. اگر دیدید به دلایل عاطفی به الکل یا چیزهای زیان آور دیگر پناه برده اید، باید حتما به دکتر مراجعه کنید.
 
3. اعتمادبه نفستان را تقویت کنید
وقتی درباره خودتان احساس خوبی داشته باشید، کمتر به افراد دیگر برای گرفتن توجه و تأیید وابسته خواهید شد.

چیزهایی را که درباره خودتان دوست دارید، به خاطر آورید و اغلب اوقات توانایی هایتان را به خودتان یادآوری کنید.

با کارهای جدید و کمک به دیگران سعی کنید اعتمادبه نفستان را افزایش دهید.

صحبت کردن با خود بخش بزرگی از اعتمادبه نفس است. به جای انتقادکردن از خودتان، بهتر است با لحنی دوستانه و به کار بردن جملات انگیزشی با خودتان حرف بزنید؛ مثلا بگویید: من حتما می توانم این کار را انجام دهم. من انسان توانمندی هستم. من مسئول سرنوشت خودم هستم. هر اتفاقی بیفتد، من بهترین کار را انجام خواهم داد.
 
4. محدودیت های دیگران را بپذیرید
در دیگر افراد به دنبال ویژگی های خوب بگردید و سعی کنید توقعاتی منطقی از آنها داشته باشید. اگر کسی نا امیدتان کرد، دچار عصبانیت نشوید.

به خودتان یادآوری کنید که هرکسی نقاط ضعف و قوت مخصوص به خودش را دارد. هیچ کس بی نقص نیست.

اگر دوستی برنامه شما را فراموش کرد، به او سخت نگیرید، به خصوص وقتی اولین بارَش باشد؛ چون همه حق دارند اشتباه کنند.
 

روش سوم: امن زندگی کنید


1. بدانید چه می خواهید
از خودتان بپرسید چه سبک زندگی را می خواهید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنید. به جای راضی کردن دیگران سعی کنید به هدف ها و ارزش های خودتان اولویت بدهید. ک

امیابی را با گرفتن توجه زیاد از افرادی که به آنها وابسته اید، اشتباه نگیرید. به این فکر کنید که اگر این افراد در زندگی تان نباشند، چه چیزی خوش حالتان خواهد کرد. به جای انجام دادن توقعات دیگران، اهداف خودتان را بسازید و دنبال کنید.
 
2. مسئولیت برنامه هایتان را بپذیرید
برنامه های خود را براساس نیازها و آرزوهایتان بچینید. برای خودتان و فعالیت های موردعلاقه تان، مثل دیدن دوستان یا رفتن به سینما، وقت بگذارید.

اجازه ندهید برنامه های دیگران به زندگی شما تحمیل شود؛ مثلا اگر فردی که به او وابسته اید به دیدن خانواده اش می رود، به جای ناراحت شدن فکر کنید چطور می توانید از وقت آزاد خود لذت ببرید.
 
3. دایره اجتماعی خود را گسترش دهید
با وقت گذرانی با افراد بسیار از وابسته شدن به فردی خاص جلوگیری کنید. سعی کنید همیشه با خانواده در ارتباط باشید و مرتب به دیدن دوستانتان بروید.

اگر دایره اجتماعی تان کوچک است، می توانید در محل کار یا کلوپ های اجتماعی با افراد جدیدی آشنا شوید.
 
4. به دیگران بخشش کنید
وقتی به دیگران کمک کنید، دیگر احساس وابستگی نخواهید کرد. وقتی دوستان یا خانواده به کمک احتیاج دارند، حاضر باشید یا کارهای داوطلبانه انجام دهید. فقط برای نفس کمک کردن به افراد کمک کنید. اگر در قبال کمک توقع چیزی دارید، یعنی همچنان وابسته اید.
 
5. روی اهداف خودتان تمرکز کنید
اگر احساس کردید بیش از اندازه روی دیگران تمرکز کرده اید، وقت آن است که به عقب برگردید و روی اهداف خودتان تمرکز کنید.

این کار می تواند انجام دادن کاری ساده مثل رنگ کردن دیوار اتاقتان باشد یا پیگیری هدفی بزرگ مثل شرکت در آزمون دانشگاه.
 
6. وابستگی متقابل ایجاد کنید
وابستگی سالم نیست؛ اما انزوای عاطفی هم خوب نیست. وقتی از شر عادت های قبلی خلاص شدید، به دنبال افرادی بگردید تا با آنها روابط عاطفی سالم برقرار کنید. روابط فرهنگی مبتنی بر احترام متقابل، صداقت و همدلی، نیازمندی نیست. 3

پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.idat.ir
3.www.tienda.ir